هدف انسان از زندگی مساله ای نیست که بشود راه رسیدن به آن را از طریق تابلوها و بیلبوردها پیدا کرد و کم هستند آنهایی که می دانند قصد دارند با زندگی شان چه کنند.
ممکن است از کودکی دوست داشته باشید که برای خودتان کسب و کاری داشته باشید، اما قطعا تصویر روشنی از آن کار در ذهنتان نداشته اید و در بسیاری از موارد به خیال پردازی در این رابطه پرداخته اید.
جف گوینز وبلاگ نویس و مولف سرشناس در کتاب خود تحت عنوان هنر کار کردن (The Art of Work) به ارائه راهنمایی ها و نصایحی غیر مرسوم می پردازد تا خوانندگان خود را از روزمرگی رها کرده و آنها را برای شروع یک زندگی حرفه ای مملو از علاقه و هدف آماده نماید.
در ادامه این مطلب قصد داریم سه تاکتیک عملی از زبان گوینز را با شما در میان بگذاریم که هر کسی می تواند با استفاده از آنها ندای درونی اش را تشخیص دهد.
۱- به زندگی خود گوش دهید
به اعتقاد گوینز بهترین راهکار برای برنامه ریزی آینده این است که نگاهی به گذشته خود بیاندازید. او در ادامه به جمله مورد علاقه اش از پارکر پالمر اشاره می کند که می گوید: پیش از آنکه بگوییم می خواهیم با زندگی مان چه کنیم، باید به زندگی گوش دهیم تا به ما بگوید که هستیم.
اما نکته مهم در این تاکتیک این است که بیشتر در مورد دستاوردها و ناکامی های خود در گذشته آگاهی کسب کنید و به دنبال رشته یا الگویی متحد و یکپارچه بگردید که در تجربیات گذشته شما ثابت بوده و مطابق با مهارت ها و علایق تان است.
تردیدی نیست که تشخیص این رشته و الگوی یکپارچه می تواند به شما انرژی مضاعف بدهد. گوینز می گوید که با نگاه به گذشته می توانید فعالیت هایی که باید از انجامشان خودداری می کردید را تشخیص دهید چراکه آن فعالیت ها مانع پیشرفت شما شده یا ضعف هایتان را پر رنگ تر کرده اند.
این وبلاگ نویس می گوید: اینکه گذشته یک فرد لزوما آینده او را مشخص کند، امری بی پایه و اساس است اما با نگاهی به آن، می توان آینده را تغییر داد.
۲- کارآموزی تصادفی
هیچکس نمی تواند به تنهایی به موفقیت دست پیدا کرده یا هدف زندگی اش را تشخص دهد و این فرایندی است که راهنمایی تیمی از مربیان را می طلبد. طبق گفته گوینز این راهنمایی همواره در پیرامون ما وجود دارد اما از آن غافل هستیم.
او در ادامه می گوید: «داستان موفقیت ها، داستان جامعه است. برخی از افراد به صورت خواسته و دانسته به شما کمک می کنند و برخی هم به طور کاملا تصادفی در آموزش شما نقش پیدا می کنند و اگر به اندازه کافی خردمند باشید از همه آنها استفاده می کنید.»
به گفته این مولف: هر کدام از ما سفری منحصربفرد داریم؛ سفری که مملو از معلم و استاد است. اما وظیفه مان این نیست که به دنبال آنها باشیم بلکه باید پس از آنکه به زندگی مان راه پیدا کردند آنها را بشناسیم چراکه در اغلب اوقات، این افراد به ما نزدیک تر از چیزی هستند که تصورش را می کنیم.
۳- برای سختی کشیدن آماده شوید
برخی تصور می کنند که پس از مشخص کردن هدف، رسیدن به آن صرفا به خاطر وجود علاقه و توانمندی برایشان آسان خواهد بود، در حالی که اینگونه نیست.
در واقع رسیدن به آن سطح فوق العاده و هدف غایی امری دشوار خواهد بود اما همان تلاش و تقلایی که برای رسیدن به درجه استادی و مهارت از خود به خرج خواهید داد هم می تواند به شما انرژی داده و برای رسیدن به تکامل آماده تان کند.
درست مانند ورزشکاران، موسیقیدانان یا هنرمندان حرفه ای، باید برای رسیدن به هدف، خود را به سختی بیاندازید در غیر اینصورت نمی توانید به مرحله مهارت و استادی برسید.
گوینز می گوید: کار دشوار به هیچ وجه جالب نیست اما برای روشن شدن هدف و دستیابی به آن، لازم است. نکته کلیدی این است که توانمندی های خود را بیابید و مشخص نمایید که این توانایی ها تا چه اندازه با نیازهای دیگران ارتباط دارند. برای یافتن نقطه تقاطع توانمندی های خود و نیازهای دیگران کافی است که به سه سوال زیر پاسخ دهید:
۱- من چه چیزی دوست دارم؟
۲- چه کاری را خوب انجام می دهم؟
۳- دنیا به چه حرفه ای نیاز دارد؟
با پاسخ دادن به این سه پرسش، شما نه یک شغل یا حرفه، بلکه هدفی واضح و روشن برای زندگی تان خواهید داشت.
منبع: entrepreneur